امشب دوباره اومدی تا رویاهام رنگی بشه...

 

امـشــب دوبـاره اومــــدی تـا رویــا هــام رنـگی بشــه

 شــایـد همـین خــواب عمـیـق پـایـان دلتنگی بشـه

 امشــب دوبـاره اومــدی تـا خــوابمــو رنـگی کنـی

 تـا چشمــای مغــرورمـو درگـیـر بی صـبـری کـنی

 دارم نـگاهــت میکـنم داری ازم دل میـبری

 چشــم بر نمیــدارم ازت تــو از همــه زیـبا تــری

 

سیگارم را از پنجره می تکانم…

 

دنیای شما زیر سیگاری من است….

 

 

 

****

چه خوش خـــیـــال بــــودم...

که همیشـــــه فکر میکردم درقـــلــب تو محــــــکومم...

به حبــــــس ابد...

به یکباره جا خوردمــــــــــــ...

وقتی زندانبان به یکباره برسرم فریـــــــــاد زد....هی تو...

آزادی!!!

وصدای گام های غریبه ای که به ســــــــلول من می آمد.


برچسب‌ها: حبس ابد , تنهایی , من و تصویر تو , غم , حبس ابد , سلول تنهایی من ,

تاريخ : چهار شنبه 14 اسفند 1392 | 20:2 | نویسنده : ♡ØmiD♡ |

 

شنیدم که مدرسه ها شروع شده!!!!؟؟

آخی.. دوباره جنگ و دعوا واسه یه دیقه بیشتر خوابیدن زیر پتوی گرم!!

اون موقه هاس که آدم حس میکنه مادرش شمر ذی الجوشنه و یه ذره هم رحم و مروّت نداره!

که بذاره چند دیقه بیشتر بخوابیم!!

در کل امیدوارم به همه خوش بگذره....

بچه ها قدر مدرسه رو بدونید.. خیلی خوبه.. مخصوصا دوران دبیرستانش!

وقتی بزرگتربشید.. برید دانشگاه.. سربازی یا هرجای دیگه.. دلتون واسه هر ثانیه ی

حضورتون تو دبیرستان تنگ میشه...

معمولا بهترین خاطرات آدم دوران دبیرستانه

چون بقول معروف تازه چشم و گوش آدم باز میشه و.... (بقیشو دیگه خودتون میدونید!)

همچین روزایی من و اون با هم بودیم.. ولی حالا... ندارمش.

اتفاقا پارسالم که قهر بودیم.. روز 2 مهر بود که دوباره تونستم به دست بیارمش...

یادمه یکشنبه بود...

دلم واسه تنهایی خودم میسوزه!

الآنم موندم تهنای تهنا

مثل این کوچولو...

 

 

نشستم رو پرتگاه تنهایی...

هر لحظه امکان سقوطم هست...

سقوط به یه دنیا بی کسی...

 

خیلی کسل ام...

تنها دلخوشیم شده همین مطالبی که مینویسم...

تا خالی شم....

 

 

-جالبه ها.. از بس باهاش خاطره دارم که هرچی میگم یه جورایی

ربط پیدا میکنه ب اون!!


برچسب‌ها: بازشدن مدرسه ها , اول مدرسه , تنهایی , تنها ,

تاريخ : دو شنبه 1 مهر 1392 | 20:34 | نویسنده : ♡ØmiD♡ |
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد
.: Weblog Themes By BlackSkin :.